NTENT="IR" />
کلارآباد دات کام |
محمدحسن دیباج- چندی است که احتمال حضور آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات آتی ریاست جمهوری، در محافل سیاسی و رسانهای مطرح شده است. با توجه به این موضوع، طی هفتههای گذشته گمانهزنیهای گوناگونی صورت گرفته و عدهای این احتمال را جدی دانستهاند که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد صحنه انتخابات آتی خواهد شد.
پیش از این یادداشتی تحت عنوان «قطعیت کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی» منتشر شد که در آن، این احتمال پیش گفته برجسته دانسته شده بود. در آن مقاله آمده بود که حتی اگر جناب آقای هاشمی خود نیز به عنوان کاندیدا در صحنه انتخابات حضور نیابد، اما افرادی را به نیابت از خود به صحنه خواهد فرستاد و انتخابات را بدین ترتیب مدیریت خواهد نمود. گرچه کلیات این تحلیل مورد موافقت نگارنده این یادداشت است اما سعی دارم در ادامه به میزان مقبولیت جایگاه آقای هاشمی در شرایط فعلی نگاهی انداخته و بطور کلی به این سوال پاسخ گویم که «موقعیت سیاسی جناب آقای هاشمی رفسنجانی همچنان در شرایط سال 84 و یا ماقبل آن است و یا تغییراتی نسبت به آن دوران داشته است؟» برای جواب دهی به این پرسش در چند مقام کلام را به پیش میبریم: 1- آقای هاشمی رفسنجانی در سال 84 سردار سازندگی ای بود که به خوبی توانسته بود از دوران اصلاحات به عنوان معبری برای تنفس خود استفاده کرده و بر جایگاه سیاسی خود بیافزاید. در محافل سیاسی و نخبگانی، حتی آن هنگام که عدهای از تندروهای وابسته به اصلاحطلبان در اوان دوران اصلاحات با روزنامهها، مواضع سیاسی خود را بیان میکردند، خاتمی را محلّلی میدانستند که حرامِ ورود به صحنه انتخابات را برای سردار سازندگی، مباح میساخت. آنان معتقد بودند که آقای هاشمی به دلیل آنکه با نهی رهبری و مردم در زمینه تغییر قانون اساسی و مادامالعمر ساختن دوره ریاست جمهوری مواجه شده، سیدمحمد خاتمی را پیش فرستاده تا این شجره ممنوعه را به نحوی ماکول خود سازند. از همین رو بود که گرچه در راس قوه اجرایی، تغییراتی حاصل شد اما سیاستها، همان سیاستهای آقای هاشمی رفسنجانی بود. خود وی نیز بارها در دوران ابتدایی اصلاحات بیان میکرد که ما تمامی زیرساختها و برنامهها را طراحی کردهایم و از این بابت، جای هیچ نگرانی برای آینده کشور نخواهد بود. گو آنکه این پرسش مطرح است که «چرا ایشان که همواره در دوران اصلاحات سعی داشته تا فضا را برای دولت آرام کرده و نگاههای انتقادی به خاتمی و اطرافیانش را تقلیل دهد، پس از سال 84 تاکنون همواره درصدد سیاه نمایی و بحران نمایی از وضع موجود است؟» اما مردم این تفاوت ها را به دقت نگریسته اند. هم ایشان در دوره اصلاحات نیز گر چه در ابتدا از سوی برخی از افراطیون اصلاحطلب مورد کین واقع شد - و جالب آنکه بچههای حزباللهی و انقلابی به خاطر سوابق انقلابی و مبارزاتی آقای هاشمی به دفاع از او پرداختند - اما در ادامه با بازیابی و ترمیم شخصیتی که رییس جمهور وقت و نیز تحرکات خود و اطرافیانش از وی انجام دادند، توانست به بازسازی خود پرداخته و با آهنگی دست بالا و مقتدرانه وارد صحنه رقابت سال 84 شود. اما نام همین آقای هاشمی در سال 92 در حالی به عنوان کاندیدای انتخابات مطرح شده است که به هیچ وجه اقتدار و صلابت گذشته را ندارد. جایگاه امروزی آقای هاشمی در افکار عمومی به شدت تنزل پیدا کرده و ابهامات جدی در جامعه نسبت به وی وجود دارد. مردم میپرسند چرا زمانی که دوم خردادیها اینهمه در رسانههایشان علیه آقای هاشمی مطلب نوشته، او را عالیجناب سرخپوش و... لقب داده و حتی مانع شدند تا وی به مجلس ششم راه یابد، اما ایشان هیچگونه احساس خطر و اعلان وضعیت قرمزی نسبت به دولت نشان نداد، چرا وقتی تمامی آرمانها و ارزشهای ملی و مذهبی کشور مورد تمسخر و توهین واقع شد، جناب آقای هاشمی به تذکرات مشفقانه خویش به مسئولین نپرداخت، چرا آن گاه که ایران اسلامی عزیز با مردم نجیب و پر صلابت خود از سوی دشمنان دیرینه اش در محور شرارت بینالمللی قرار گرفت، وضعیت نگران کنندهای برای آقای هاشمی دانسته نشد اما هنگامی که جمهوری اسلامی ایران بر بلندای عزت و افتخار، امنیت و اعتبار جهانی قرار گرفته است؛ وضعیت کشور از دیدگاه ایشان بحرانی، قرمز و خطرناک معرفی میشود. پاسخ این پرسشها است که شخصیت جناب آقای هاشمی را در فضای کشور تحت تاثیر قرار میدهد. برای همین است که به جای اقتدار و احترام، ابهام و اعتراض جاگیر میشود. نشانه آن هم این است که دیگر آقای هاشمی که پیش از سال 84 میتوانست در برخی مجامع و محافل عمومی حاضر شود، پس از سال 84 دیگر نمیتواند در هیچ اجتماعی که به طور بی قید و شرط مردم در آن حضور دارند حاضر شود. نمونه اینکه عدهای از طلاب حوزه علمیه قم در سالروز 15 خردادماه به اعتراض علیه رفتارهای آقای هاشمی رفسنجانی میپردازند، در سالهای اخیر به مراتبِ مختلف اتفاق افتاده و علت آن از این حیث است که ایشان حتی در راهپیماییها نیز نمیتواند حتی حضوری موقت داشته باشد. اعتراض عمومی مردم تظاهرات کننده روز قدس علیه وی، شعارهایی که به وی تاکید میکنند بصیرت را فزونی بخشد و از ولایت تبعیت کند، نشان میدهد که جناب آقای هاشمی علیرغم سوابق برجسته مبارزاتی و انقلابی، دیگر از دیدگاه مردم نسبت به آن سابقه، فاصلهها گرفته و موقعیت او در همان سطح سابق، تعریف نمیشود. از این روست که هاشمی 84 با هاشمی 92 قابل مقایسه نیست. 2- پیش از فتنه سال 88، شخصیت جناب آقای هاشمی در نزد افکار عمومی، شخصیتی مطلوب نبود اما اکثرا دلیل این وضعیت را ادامه مبارزات انتخاباتی آقای هاشمی با رقیب خود در سال 84 برمیشمردند. گرچه در آن مقطع نیز صاحب بصران و صاحب نظرانی بودند که عمق این واقعه را میدیدند اما نگاه عمومی به وقایع پس از ماجرای فتنه سال 88 نسبت به آقای هاشمی به کلی تغییر یافت. مردمی که هاشمی را رقیب احمدینژاد در سال 84 میدانستند به یکباره در سال 88 آقای هاشمی را رقیب نظام اسلامی دیدند. رقیبی که در این احساس رقابت خود، حتی اولیه ترین اصول رقابت را نیز رعایت نکرد. از همین بابت بود که جایگاه آقای رفسجانی پس از فتنه 88 تنزل آزاد کرد. شاید سردادن شعارهای مختلف علیه آقای هاشمی در مقاطعی نظیر 9 دیماه سال 88 در کف خیابان ها و یا هر مناسبت دیگری که مردم، وی را میبینند و اتفاقا کاری هم از دست محافظین و اطرافیان وی برای جمع و جور کردن فضا برنمیآید، تنها نشانهای باشد تا این وزن کاهش یافته سیاسی را مشاهده کنیم. به ویژه آنکه بدانیم در مقطعی همین مردم در نمازهای جمعه و راهپیماییها و... شعارهای حمایتآمیز خود از آقای هاشمی را همردیف شعارهای انقلابی دیگر نظیر ابراز علاقه خود به رهبری انقلاب قرار میدادند. خبرگان بدون تاثیر گذاری هاشمی 3- یکی دیگر از نشانههای افول جایگاه آقای هاشمی رفسنجانی از سال 84 تاکنون، تنزل موقعیت نخبگانی او در این مقاطع است. کافی است برای فهم این مطلب نگاهی به دورههای مختلف مجلس خبرگان رهبری بیندازیم. آقای هاشمی رفسنجانی در طول چهار دوره این مجلس همواره به عنوان نماینده خبرگان حضور داشتهاند. او در سه دوره متوالی حتی زمانی که بزرگانی نظیر آیات عظام جوادی آملی و مشکینی و... در خبرگان بودند، به عنوان نایب رئیس خبرگان رهبری فعالیت جدی داشت. نقش جدی ایشان در هیئت رئیسه مجلس خبرگان نیز بر کمتر ناظری پوشیده است. این تا مقطعی به پیش رفت که پس از رحلت آیتالله مشکینی ریاست خبرگان رهبری نیز از آن آقای هاشمی رفسنجانی شد.اما حضور وی در پشت صحنه فتنه 88 و حمایت جدی او از سران و اصحاب فتنه باعث شد که به یکباره نقش او در خبرگان رهبری فرو ریزد. تا جایی که نه تنها ریاست مجلس نخبگانی و فقاهتی خبرگان از وی باز ستانده شود بلکه تاثیر و حضور وی حتی در عنوان نایب رییسی یا حتی عضو هیئت رئیسه این مجلس وزین نیز از دست رود. برای همین است که میتوان موقعیت فعلی او را متزلزلترین موقعیتها پس از انقلاب اسلامی تاکنون دانست. این تزلزل، شواهد متعدد دیگری نیز دارد. عدم حضور وی در نماز جمعه، از دست دادن عبدالله جعفرعلی جاسبی، مهره اصلی مورد دلخواه ایشان در دانشگاه آزاد و موارد متعدد دیگر، از این واقعیت حکایت دارد. از جمله آنکه وقتی وی در سال 84 آهنگ ریاست جمهوری را به صورت زمرمه در افواه عمومی مطرح ساخت، به یکباره جمعی از سیاسیون اطراف ایشان که از هواداران پر و پا قرص وی به شمار میرفتند، وارد صحنه شده و از لزوم کاندیداتوری وی سخن راندند. آنان چون خود را میدیدند معتقد بودند که اجماعی ملی و در هواداری از آقای هاشمی رفسنجانی شکل گرفته است. گرچه در جریان انتخابات مشخص شد که این اجماع، ملی نبوده و تنها در بخشی از بدنه سیاسیون طرفدار ایشان شکل گرفته است. اما حالا کار به جایی رسیده است که هم اکنون که برخی از سمپاتهای خانوادگی ایشان در برخی جراید از ضرورت ورود دوباره وی به صحنه انتخابات سخن میگویند، افرادی نظیر محمدرضا باهنر، خباز و دیگر هواداران فکری و سیاسی وی، سراسیمه وارد میدان شده و از لزوم عدم کاندیداتوری او سخن میرانند. به همین دلیل است که برادر آقای هاشمی که همواره در نقش سخنگوی ایشان انجام وظیفه نموده، وارد صحنه شده و تمامی مباحث کاندیدتوری را گمانهزنی رسانهای دانسته و آن را تکذیب می نماید. این شواهد، گواه صادقی بر آن است که نتیجه بگیریم آقای هاشمی رفسنجانی سال 92 دیگر آن آقای هاشمی سال 84 نیست و گر چه خود ایشان دوست میدارد که در همان جایگاه و موقعیت به تدبیر صحنه اهتمام داشته باشد اما نه در سطح نخبگان و نه در سطح عموم مردم اقبالی برای او وجود ندارد. از همین بابت است که شاید هنگامی که ایشان در گذشته سخنی را بر زبان جاری میساخت، شبههای مطرح میکرد، طعنهای به نظام، دلسوزان یا نیروهای متدین وارد میساخت، میتوانست موجی از انتقادات را به همراه داشته باشد اما امروز و به دلیل افت شدید این جایگاه، دیگر حتی منتقدین نیز فایلی برای پاسخگویی به شبهات ایشان در مواضع خود باز نکرده و اساسا به حجم رو به افزایش سخنان وی، واکنشی نشان نمیدهند. ممکن است که تکرار شبهات وارده از سوی آقای هاشمی نیز برای همین باشد اما تجربه اخیر ثابت کرده که هر چه آقای هاشمی بر شدت سخنان چند پهلوی خود افزوده، سطح تاثیرات وی کاهش یافته و آنچنان موجی نیز در رسانهها ایجاد نشده است. پس بیراهه نیست که معتقد شویم این آقای هاشمی رفسنجانی علیرغم تکثر فعالیتها و خواست خود، دیگر آن آقای هاشمی رفسنجانی سال 84 و ماقبل نیست. منبع: هفته نامه 9 دی
[ چهارشنبه 91/6/29 ] [ 11:54 صبح ] [ م.ص ]
[ نظر ]
|
|